دو نامه به و. م. مولوتوف۱
نامه ۱
رفیق مولوتوف،
تقاضا دارم که پیشنهاد زیر به نشست پلنوم کمیته مرکزی ارائه شود.
به نظر من بینهایت مهم است که دورهٔ آزمایشی برای اعضای جدید حزب افزایش داده شود. زینویف پیشنهاد دارد که دورۀ آزمایشی برای کارگران شش ماه و برای بقیه دوازده ماه باشد. من پیشنهاد میکنم دورۀ شش ماه تنها برای کارگرانی باشد که واقعاً برای مدت بیش از ده سال در استخدام صنایع بزرگ بودهاند. دورۀ آزمایشی هجده ماهه برای سایر کارگران، دورۀ دوساله برای دهقانان و اعضای ارتش سرخ و سه سال برای سایر دستهها. استثنائاً در شرایط ویژه با موافقت مشترک کمیتهٔ مرکزی و کمیسیون مرکزی کنترل مجاز است.
فکر میکنم پذیرش دورۀ کوتاه آزمایشی پیشنهاد شده توسط زینویف بینهایت خطرناک است. تردیدی نیست که ما دائماً کارگر را کسانی میگیریم که ذرهای تجربهٔ صنایع بزرگ را ندارند. مورد بعد از مورد وجود دارد که خردهبورژواهایى که تصادفاً و تنها برای مدت کوتاهی کارگر شدهاند، در طبقه کارگر دستهبندی میشوند. گاردهای سفید زیرک بر این فاکت که خصلت پرولتری ادعائی حزب ما نمیتواند حداقل مصونیت را در مقابل عناصر تولیدکنندگان کوچک که در آن، بهسرعت هم، دست بالا را پیدا میکنند را به حزب بدهد، سرمایهگذاری میکنند. نظر به روشهای غیر سیستماتیک و بیروحى که بر صفوف ما غالب است، دورۀ آزمایشی کوتاه در واقع به این معنی خواهد بود که هیچ آزمایشِ واقعی برای اطمینان از اینکه متقاضی واقعاً کمابیش کمونیست است، وجود ندارد. اگر ما ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار عضو در حزب داریم، حتی این تعداد هم بیش از اندازه است، چرا که واقعاً میشود نشان داد که سطح آموزش دهقانان ناکافی است. به این دلیل است که من بهشدت بر دورهٔ آزمایشی طولانیتر اصرار دارم. همچنین بر اینکه به دفتر تشکیلات رهنمود داده شود که مقرراتی را وضع و دقیقاً اجرا کند که واقعاً دورهٔ آزمایشی را به دورهٔ واقعی آزمایش، و نه یک فُرمالیته خالی، تبدیل میکند.
فکر میکنم این مسأله باید در کنگره با توجه ویژه مورد بحث قرار گیرد.
۲۴ مارس ۱۹۲۲
نامه ۲
لطفاً این [نامه] را، قبل از ورود به بحث دربارهٔ مسالهٔ شرایط پذیرش اعضای جدید به حزب در کنگره، برای قرائت به همهٔ اعضای کمیته مرکزی بدهید.
با خواندن تصمیم نشست پلنوم در ۲۵ مارس در باره دورۀ آزمایشی برای اعضای جدید حزب، مایلم این تصمیم را در کنگره مورد چالش قرار دهم. از آنجا که نگرانم که نخواهم توانست در کنگره صحبت کنم در نتیجه تقاضا دارم که نظر من خوانده شود.
تردیدی نیست که حزب ما، بر اساس تودۀ اعضای دهقان آن، به اندازه کافی پرولتری نیست. فکر نمیکنم که هیچکس بتواند این [واقعیت] را چالش کند، و تنها یک نگاه به آمار این [واقعیت] را نمایان میکند. از زمان جنگ، کارگران صنعتی روسیه، بسیار کمتر از قبل پرولترى شدهاند. چون در دوره جنگ همه کسانی که تمایل داشتند که از خدمت نظام در بروند به کارخانهها رفتند. این را همه میدانند. از طرف دیگر، به همین اندازه یقین است که در کلیّت خود (اگر سطح اکثریت عظیم اعضای حزب را نظر بگیریم)، حزب ما در شرایط پیچیده کنونی آموزش سیاسی کمتر از حد لازم برای رهبری واقعی پرولتری را دارد، بویژه با توجه به برتری عظیم دهقانان، که بسرعت به منافع سیاسی مستقل طبقاتی چشم باز میکنند. بعلاوه، باید به خاطر داشت که وسوسه پیوستن به حزب حاکم در شرایط کنونی بسیار زیاد است. کافی است که همه تولیدات ادبی نویسندگان سمنا وخ (Smena Vekh)٢ را به خاطر بیاوریم، و ببینیم که آن نوع کسانى که از موفقیتهای سیاسی بلشویکها به وجد آمدهاند چه بسیار از هر چه که پرولترى است فاصله دارند. اگر کنفرانس جنوا٣ برای ما موفقیتهاى سیاسى بیشتری به همراه داشته باشد، در تلاشهای عناصر خرده بورژوا، و عناصری که قطعاً با هر چه که پرولتری باشد دشمنی دارند، برای نفوذ در حزب، افزایش زیادى پیدا خواهد شد. شش ماه دوره آزمایشی برای کارگران، مطلقاً این فشار را کم نخواهد کرد، زیرا این آسانترین کار دنیا براى هر کسى که براى واجد شرایط شدن، این دوره کوتاه را متقلبانه طی کند. گذشته از این در شرایط کنونى، ذرهاى دشوارى در مقابل اینهمه عناصر روشنفکر و نیمه روشنفکر وجود ندارد که به صفوف کارگران بپیوندند. از همه اینها من این نتیجهگیری را میکنم که ما باید دورههاى آزمایشی بسیار طولانیتری را برقرار کنیم و این نظر با این فاکت تقویت میشود که گارد سفیدىها قطعاً بر ترکیب غیر پرولتری اعضای حزب ما حساب میکنند. اگر ما بر دوره شش ماهه برای کارگران توافق کنیم، آنگاه بدون تردید، برای اینکه خود و دیگران را فریب نداده باشیم، باید لغت «کارگر» را طوری تعریف کنیم که تنها کسانی را در بر بگیرد که ذهنیّت پرولتری را از همان شرایط زندگى خود کسب کرده باشند. اما این غیر ممکن است مگر اینکه افراد مورد نظر چندین سال در کارخانه کار کرده باشند، نه با انگیزههای دیگر، بلکه به دلیل شرایط عمومی زندگی اقتصادی و اجتماعیشان.
اگر چشم خود را بر واقعیات نبندیم باید قبول کنیم که در زمان حاضر سیاست پرولتری حزب نه از طریق کاراکتر اعضای آن، بلکه از طریق پرستیژ یکپارچۀ عظیم گروه کوچکی، که میتوان آنها را گارد قدیمی حزب نامید، تعیین میشود. یک کشمکش جزئی در میان این گروه کافی است، حتى اگر هم این پرستیژ را نابود نکند، در هر حالت این گروه را آنقدر تضعیف کند که قدرت تعیین سیاست حزب را از او سلب نماید.
لذا، لازم است که:
۲) چگونگی عبور متقاضی از دوره آزمایشی را به تفصیل تعریف شود؛ امتحانهای کنکرت و عملیی که باید بکار گرفته شود تا معلوم شود که دوره آزمایشی واقعاً دوره آزمایشی است و نه یک فرمالیته صِرف.
۳) بوجود آوردن اکثریت واجد شرایط در ارگانهایى که در مورد تقاضای اعضای جدید تصمیم میگیرند.
۴) باید این را به یک قاعده تبدیل کرد که تصمیم در مورد پذیرش اعضای جدید نه فقط باید به تأیید کمیتههای گوبرنیا [کمیتههای منطقهای] حزب بلکه به تأیید کمیسیونهای کنترل هم برسد.
۵) در دستور گذاشتن اقدامات دیگر با هدف کمک به حزب در خلاص کردن مستمر خود از اعضایی که به هیچ عنوان کمونیست نیستند و اِعمال یک سیاست پرولتری.
از اعضای کمیتهٔ مرکزی که این نامه را میخوانند تقاضا میکنم اگر ممکن است به من جواب بدهند، حتی اگر با یک پیام خلاصهٔ تلفنی به منشیهای شورای کمیسارهای مردم هم که باشد.
لنین
۲۶ مارس ۱۹۲۲
دیکته شده توسط تلفن
توضیحات
[١] ترجمه شده از مجموعه آثار لنین (انگلیسی)، جلد ۳۳ (اوت ۱۹۲۱ – مارس ۱۹۲۳) ، صفحه ۲۵۴ تا ۲۵۸، انتشارات پروگرس، مسکو ۱۹۶۶
[٢] سمنا وخ (Smena Vekh) [تغییر علامتهای راه signposts] نام نشریهای است که در سال ۱۹۲۱ در پراگ توسط جنبش Smenovekhovtsy منتشر شد. نشریه نام خود را از یک نوشته فلسفی به نام وخ (علامتهای راه signposts) که در سال ۱۹۰۹ منتشر شده بود گرفته است. جنبش Smenovekhovtsy در میان جامعه روسهای سفید مهاجر ریشه داشت. نشریه سمنا وخ به خوانندگان سفید خود میگوید: "بدون تردید جنگ داخلی باخته شده است. روسیه برای مدت طولانی راه خود را رفته است و نه راه ما را". "یا این روسیه، که همه از آن نفرت داریم، را به رسمیّت بشناسید یا بدون روسیه بمانید، زیرا روسیه سوم با نسخههای شما وجود ندارد و هرگز وجود نخواهد داشت". "مهم نیست که استدلالات علیه آن چقدر وزین اند، رژیم شوروی روسیه را نجات داد، رژیم روسیه مشروع است. نفس جانسختی آن دلالت بر کاراکتر تودهای آن دارد".
بر این اساس این دید در میان مهاجرین سفید پا گرفت که رژیم روسیه و انقلاب اکتبر را باید به عنوان سیر سرنوشت طبیعی توده روسیه پذیرفت. علیرغم ناسازگاری با لنینیسم نباید در مقابل رژیم شوروی مقاومت کرد.
جنبش Smenovekhovtsy با این افق که روسیه شوروی دوام نخواهد داشت و جایش را به ناسیونالیسم روسی خواهد داد، اعضایش را تشویق کرد که به روسیه بازگردند. این جنبش اعضایش را تشویق به همکاری با روسیه شوروی میکرد، با این امید که این دولت جایش را به یک دولت بورژوایی خواهد داد.
رهبر این جنبش، نیکولای اوستریالوف، یک منشویک سابق بود در اولین نشریه جنبش Smenovekhovtsy همین تم را تکرار کرد و اعلام کرد. نوشته اوستریالوف توسط حزب کمونیست روسیه بازتکثیر گردید!!. بعداً در سال ۱۹۲۲ الکسی تولستوی در نامهای سرگشاده به رهبر مهاجرین از دولت شوروی به دلیل دفاع از روسیه در مقابل دولتهای خارجی و حفظ تمامیت ارضی آن دفاع کرد. (اقتباس از ویکىپیدیا) این جریان بعداً به یکی از مدحان و حامیان خط استالین تبدیل شد.
٣
کنفرانس جنوا (در ایتالیا) از ۱۹ آوریل تا ۱۹ مه سال ۱۹۲۲ برگزار گردید. این کنفرانس با شرکت نمایندگان ۳۴ کشور تشکیل شد تا در باره اقتصاد مالی بعد از جنگ اول جهانی بحث کند. پیشنهاد مطرح شده در کنفرانس این بود که برای بازسازی اروپای مرکزی و شرقی و رابطه میان دول سرمایهداری با دولت پرولتری روسیه استراتژیی تعریف و تصویب شود. (اقتباس از ویکىپیدیا)