- ۱۹۲۳
- انقلاب ما (به مناسبت یادداشتهای ن. سوخانف)
- به خاطر دارم که ناپلئون نوشته است: "On s'engage et puis ... on voit". معنای آزاد آن چنین است: «ابتدا باید درگیر یک نبرد جدی شد و سپس دید که چه باید کرد». ما هم ابتدا در اکتبر ۱۹۱۷ درگیر یک نبرد جدی شدیم و سپس جزئیات تکامل (از نقطه نظر تاریخ جهانی بدون شک این جزئیات است)، نظیر صلح برست یا نپ و غیره را مشاهده کردیم. و اکنون دیگر تردیدی نیست که ما در نکات عمده پیروز شدهایم.
- ۱۹۲۲
- مارس
-
- شرایط پذیرش اعضای جدید به حزب
- به نظر من بینهایت مهم است که دورهٔ آزمایشی برای اعضای جدید حزب افزایش داده شود... من پیشنهاد میکنم دورۀ شش ماه تنها برای کارگرانی باشد که واقعاً برای مدت بیش از ده سال در استخدام صنایع بزرگ بودهاند. دورۀ آزمایشی هجده ماهه برای سایر کارگران، دورۀ دوساله برای دهقانان و اعضای ارتش سرخ و سه سال برای سایر دستهها... موارد زیادی وجود دارد که خردهبورژواهایى که تصادفاً و تنها برای مدت کوتاهی کارگر شدهاند، در طبقه کارگر دستهبندی میشوند. گاردهای سفید زیرک بر این فاکت که خصلت پرولتری ادعائی حزب ما نمیتواند حداقل مصونیت را در مقابل عناصر تولیدکنندگان کوچک که در آن، بهسرعت هم، دست بالا را پیدا میکنند را به حزب بدهد، سرمایهگذاری میکنند. تردیدی نیست که حزب ما، بر اساس تودۀ اعضای دهقان آن، به اندازه کافی پرولتری نیست... تلاشهای عناصر خردهبورژوا، و عناصری که قطعاً با هر چه که پرولتری باشد دشمنی دارند، برای نفوذ در حزب، افزایش زیادى پیدا خواهد شد. شش ماه دوره آزمایشی برای کارگران، مطلقاً این فشار را کم نخواهد کرد... گذشته از این در شرایط کنونى، ذرهاى دشوارى در مقابل اینهمه عناصر روشنفکر و نیمه روشنفکر وجود ندارد که به صفوف کارگران بپیوندند. از همهٔ اینها من این نتیجهگیری را میکنم که ما باید دورههاى آزمایشی بسیار طولانیتری را برقرار کنیم...
- ۱۹۲۱
- نوامبر
-
- یک کتاب کوچک ماهرانه نوشته شده
- «یک دوجین چاقو در پشت انقلاب»، پاریس، ۱۹۲۱. این کتاب کوچک حاوی چند داستان توسط گارد سفید آرکادی آورچنکو، که خشمش تا حد دیوانگی اوج میگیرد، نوشته شده... اما بیشتر داستانهای کتاب به موضوعاتی میپردازند که آرکادی آورچنکو با آنها بسیار آشناست، تجربهشان کرده، دربارهشان فکر کرده و احساسشان نموده. او با مهارت شگفتانگیزی احساسات و روحیات نمایندگان ملاکین و سرمایهداران قدیمی، ثروتمند، پرخور و حریص روسیه را شرح میدهد. انقلاب برای نمایندگان طبقۀ حاکم باید اینطور به نظر برسد. نفرت آتشین آورچنکو برخی – در حقیقت بیشتر – داستانهایش را بهطور شگفتانگیزی زنده میسازد. داستانهای واقعاً عالی وجود دارند، برای مثال «چمن لگدمال شده زیر چکمهها»، که به روانشناسی کودکانی میپردازد که در طی جنگ داخلی زندگی کردهاند و میکنند.
- اهمیّت طلا اکنون و پس از پیروزی کامل سوسیالیسم
- هنگامی که ما در مقیاس جهانی پیروز شویم، گمان من بر آن است که ما از طلا در خیابانهای چند شهر از بزرگترین شهرهای جهان مستراح عمومی درست خواهیم کرد. این «عادلانه ترین» و عبرت انگیزترین طرز استعمال طلا برای نسلهایی است که فراموش نکردهاند که چگونه دهها میلیون انسان را بخاطر طلا به خاک هلاکت افکندند و سی میلیون نفر را در «جنگ کبیر رهایی بخش» معلول ساختند، جنگ سالهای ۱۹۱۸-۱۹۱۴، جنگی بخاطر حل این مسئله خطیر که کدام صلح بدتر است: صلح برست یا صلح ورسای، و چگونه برای خاطر همان طلا درصددند بطور حتم بیست میلیون نفر دیگر را به قتل رسانند و شصت میلیون نفر دیگر را در جنگی که شاید نزدیک به سال ۱۹۲۵ یا نزدیک به سال ۱۹۲۸، شاید بین ژاپن و آمریکا و شاید بین انگلستان و آمریکا یا به هر حال از این قبیل درگیرد معلول سازند... ما به سوی سرمایهداری دولتی عقب نشینی کردهایم. ولی ما قاعده و اندازه را در این عقب نشینی محفوظ داشتهایم. ما اکنون به جانب تنظیم دولتی بازرگانی عقب نشینی میکنیم. ولی ما اندازه را نگاه خواهیم داشت. علاماتی هست که پایان این عقب نشینی را نشان میدهد و نشان میدهد که در آیندهای که چندان دور نیست امکان متوقف ساختن این عقب نشینی وجود دارد. هر قدر آگاهانهتر و یک دلانهتر و با خرافات کمتری این عقب نشینی ضروری را انجام دهیم، همان قدر سریعتر میتوانیم آن را متوقف سازیم و همان قدر پیشروی پیروزمندانه ما محکمتر و سریعتر و پردامنهتر خواهد بود.
- اکتبر
-
- نامهای به کمونیستهای لهستانی
- تسلیم تحریک نشوید. باید اجازه داد که انقلاب تا رسیدن کامل میوه رشد کند. پیروزی نیروی شوروی در درون لهستان یک پیروزی غول آسای بینالمللی خواهد بود. به نظر من اگر اینک قدرت شوروی تا حدود ٢٠ تا ٣٠ درصد پیروزی بینالمللی به دست آورده باشد، آنگاه با پیروزی نیروی شوروی در درون لهستان، ما ۴۰ تا ۵۰، شاید حتی ۵۱ درصد پیروزی بینالمللی انقلاب کمونیستی را خواهیم داشت. زیرا که لهستان همسایۀ آلمان، چکسلواکی و مجارستان است، و یک لهستان شوروی تمامی رژیمی که بر اساس صلح ورسای بنا شده است را تحلیل خواهد برد. به این دلیل است که کمونیستهای لهستانی مسئولیتی در برابر تمامی جهان دارند – مسئولیت اینکه تسلط محکمی بر سکّان کشتی خود داشته باشند و به دور از تحریکات کشتی را برانند.
- به مناسبت چهارمين سالگرد انقلاب اکتبر
- مسأله جنگهای امپریالیستی و آن سیاست بینالمللی سرمایهٔ مالی که اکنون در همهٔ جهان استیلا دارد و ناگزیر موجد جنگهای امپریالیستی جدید... است، - این مسأله از سال ١٩١۴ مسأله اساسی سیاست کلیهٔ کشورهای کرهٔ زمین شده است. این مسأله حیات و ممات دهها میلیون نفر است. این مسألهای است دربارهٔ این که آیا در جنگ امپریالیستی بعدی، که بورژوازی در برابر انظار ما آن را تدارک میبیند و در برابر انظار ما از سرمایهداری پدید میآید، بیست میلیون نفر هلاک شدند، آن هم بهاضافهٔ جنگهای «کوچک» مُنضَم به آن که هنوز هم خاتمه نیافته است) و آیا در این جنگ ناگزیر آینده (اگر سرمایهداری حفظ شود) شصت میلیون نفر معلول خواهند شد (بجای سی میلیون نفری که در سالهای ١٩١۴ تا ١٩١٨ معلول شدهاند) یا نه. انقلاب اکتبر ما در این مسأله هم دوران تاریخی- جهانی تازهای را افتتاح کرده است. خادمان بورژوازی و پامنبریخوانهای وی یعنی اسآرها و منشویکها و تمامی دمکراسی به اصطلاح «سوسیالیستی» خردهبورژوایی شعار «تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ داخلی» را مسخره میکردند. ولی این شعار یگانه حقیقت منحصر از کار در آمد - حقیقتی نامطلوب، خشن، بیپرده و بیامان، همه اینها درست - ولی حقیقتی در بین یک دنیا فریبهای فوقالعاده ظریف شووینیستی و پاسیفیستی. بنیاد این فریبها فرو میپاشد. صلح برِست افشاء شده است. هر روزی که میگذرد معنا و عواقب صلح ورسای را که از صلح برِست هم بدتر است، با بیرحمی بیشتری افشاء مینماید. برای میلیونها و میلیونها مردمی که دربارهٔ علل جنگ دیروز و جنگ فردا که در حال تکوین است میاندیشند، این حقیقت مَهیب روز-به-روز روشنتر و واضحتر و مؤکدتر میشود که: از جنگ امپریالیستی و از «صلح» امپریالیستی که بهناگزیر موجب پیدایش آن میشود یعنی از این دوزخ نمیتوان جز از راه مبارزهٔ بلشویکی و انقلاب بلشویکی رهایی جست.
- سپتامبر
-
- دربارهٔ تصفیۀ حزب
- در برخی از محلها حزب عمدتاً با کمک تجربه و پیشنهادات کارگران غیرحزبی تصفیه میشود؛ به این پیشنهادات و نظرات نمایندگان تودههای پرولتار غیرحزبی با دقت توجه میشود. این با ارزشترین و مهمترین چیز است. اگر ما به این طریق موفق به تصفیۀ حزب از بالا تا پایین و بدون استثناء قائل شدن شویم، این امر حقیقتاً دستاورد بزرگی برای انقلاب خواهد بود... من به بیرون ریختن منشویکهای سابق به عنوان یکی از اهداف خاص تصفیۀ حزب اشاره میکنم. عقیده دارم از میان منشویکهایی که پس از آغاز سال ١٩١٨ به حزب پیوستهاند، نباید به بیش از یک درصد آنها اجازۀ ماندن داد؛ و حتی آنگاه نیز باید آنهایی که اجازۀ ماندن پیدا کردهاند را دوباره و دوباره آزمایش نمود.
- دوران جدید و اشتباهات قدیم به صورت جدید
- ولی «نیروهای طبقۀ کارگر» نامحدود نیست. اگر جریان ورود نیروهای تازه نفس طبقۀ کارگر اکنون ضعیف و گاهی بسیار ضعیف است، اگر علیرغم تمام فرمانها، شعارها و تبلیغات، علیرغم تمام فرمانهای مربوط به «بالا کشیدن غیرحزبیها»، معالوصف جریان ورود این نیروها ضعیف است، در اینجا دیگر خلاص کردن گریبان خود به وسیلۀ سخنآرایی دربارۀ «بیایمانی به نیروهای طبقۀ کارگر» معنایش سقوط تا مرحلۀ عبارتپردازی پوچ است. بدون یک «تنفس» معین این نیروهای نوین پدید نمیآیند؛ این نیروها جز با آهستگی نمو نمیکنند؛ جز بر اساس صنعت بزرگ احیا شده (به عبارت دقیقتر و مشخصتر، بر اساس برقرسانی) از جای دیگر نمیتوان این نیروها را به دست آورد... پس از دوران حصول کامیابیهایی که پرولتاریا در رشتۀ خلاقیت جنگی و اداری و سیاسی عمومی به دست آورد، و تاریخ نظیر آن را هنوز به خود ندیده بود، فرا رسیدن دوران نشو و نمای به مراتب بطئیتر نیروهای نوین جنبۀ تصادفی نداشته، بلکه ناگزیر بود. مسبب آن اشخاص یا احزاب نبوده، بلکه علل عینی است. در امور اقتصادی، ناگزیر ساختمان دشوارتر، بطئیتر و تدریجیتر خواهد بود؛ این امر از ماهیت این کار در مقایسه با امور نظامی، اداری و سیاسی ناشی میگردد. این امر از دشواریهای خاص امور اقتصادی و اگر استعمال این اصطلاح جایز باشد، از عمق بیشتر زمینۀ آن ناشی میگردد.
- ۱۹۱۶
- امپریالیسم، بالاترین مرحلهٔ سرمایهدارى
- در این رساله ثابت شده است جنگ ١٩١۴-١٩١٨ از هر دو طرف جنگى امپریالیستى (یعنى غاصبانه، غارتگرانه، راهزنانه) یا جنگى بود که بخاطر تقسیم جهان، تقسیم و تجدید تقسیم مستعمرات و «مناطق نفوذ» سرمایه مالى و غیره بر پا شد. زیرا بدیهى است اثبات چگونگى جنبه حقیقى اجتماعى یا به عبارت صحیحتر جنبه حقیقى طبقاتى جنگ را باید در تجزیه و تحلیل موقعیت عینى طبقات فرمانرواى کلیه کشورهاى محارب جستجو کرد نه در تاریخ دیپلماسى جنگ. براى مجسم ساختن این موقعیت عینى نباید مثالها و اطلاعات جداگانه را در نظر گرفت (با این پیچیدگى فوقالعاده پدیدههاى زندگى اجتماعى همیشه میتوان مثالها و اطلاعات گوناگونى بمیزان فراوان براى تأیید هر نوع حکمى پیدا کرد) بلکه حتما باید مجموعهاى از مدارک مربوط به مبانى زندگى اقتصادى کلیه کشورهاى محارب و کلیه جهان را مورد بررسى قرار داد.
- برنامهٔ نظامی انقلاب پرولتری
- تسلیح بورژوازى بر ضد پرولتاریا یکى از بزرگترین، اساسىترین و مهمترین واقعیات جامعهٔ معاصر سرمایهدارى است. آنوقت در مقابل یک چنین واقعیتى به سوسیال دمکراتهاى انقلابى پیشنهاد میشود «خواست» «خلع سلاح» را مطرح نمایند! این کاملاً برابر است با عدول کامل از نقطه نظر مبارزهٔ طبقاتى و دست کشیدن از هر اندیشهٔ انقلابى. شعار ما باید تسلیح پرولتاریا براى پیروزى بر بورژوازى، سلب مالکیت از آن و خلع سلاح آن باشد. این یگانه تاکتیک ممکن طبقهٔ انقلابى و تاکتیکى است که از تکامل عینى میلیتاریسم سرمایهدارى ناشى شده و معلول این تکامل است. پرولتاریا فقط پس از آنکه بورژوازى را خلع سلاح نمود، میتواند، بدون خیانت به وظیفه تاریخى-جهانیِ خود، اصولاً هر نوع سلاحى را دور اندازد و شکى نیست که پرولتاریا همین کار را هم خواهد کرد ولى – فقط آنوقت و بههیچ وجه نه زودتر از آن.
- ۱۹۱۳
- به نفع چه کسی است؟
- در سیاست، اینکه چه کسی مستقیماً از دیدگاههای خاصی دفاع میکند، اهمیت چندانی ندارد. بلکه مهم این است که این دیدگاهها، طرحها و اقدامات به نفع چه کسی است. برای مثال، «اروپا»، یعنی دولتهایی که خود را «متمدن» میخوانند، اکنون درگیر یک رقابت تسلیحاتی جنونآمیز هستند. آنها به هزاران روش و در هزاران نشریه و تریبون درباره میهنپرستی، فرهنگ، سرزمین مادری، صلح و پیشرفت داد-و-فریاد به پا میکنند – و همهٔ اینها برای توجیه هزینههای جدیدِ دهها و صدها میلیون روبلیِ تأمین انواع سلاحهای ویرانگر (از توپ و تفنگ گرفته تا نبردناوهای مختلف و غیره) است.
- جنگافزارها و سرمایهداری
- تسلیحات امری ملّی تلقی میشود، امری میهنپرستانه؛ فرض بر این است که همه نهایت پنهانکاری را میکنند. ولی کارخانههای ساخت کشتی، مهمات، دینامیت و کارخانههای سلاحهای کوچک، شرکتهایی بینالمللی هستند که در آنها سرمایهدارانِ کشورهای مختلف، به اتفاق هم، مردم کشورهای مختلف را فریب داده و چپاول میکنند و برای بریتانیا علیه ایتالیا و برای ایتالیا علیه بریتانیا کشتیها و توپهای جنگی میسازند. یک ساز-و-کار سرمایهدارانهٔ فریبکارانه! تمدن، نظم و قانون، فرهنگ، صلح — و غارت صدها میلیون روبل توسط بازرگانان و کلاهبرداران سرمایهدار در کشتیسازی، دینامیتسازی و غیره.
مجلهٔ تحلیل مارکسیستی