آرریگو چروتتو و لورنزو پارودی در سال ۱۹۵۷ در تزهایی در باب توسعهٔ امپریالیستی، مدت زمان مرحلهٔ ضد انقلابی و توسعهٔ حزب انقلابی
موسوم به تزهای ۵۷
استدلال میکنند که بعد از بحران جنگ جهانی دوم امپریالیسم، به دلیل اینکه دو سوم جهان هنوز وارد مناسبات سرمایهداری نشده است، دورهای طولانی از رشد سرمایهداری را شاهد خواهیم بود و تا دههها امکان وقوع هرگونه بحران اساسی امپریالیسم و در نتیجه امکان موفقیت هرگونه انقلاب سوسیالیستی منتفی است. چروتتو پیشبینی میکند در این دوره شاهد انقلابهای بورژوا-دموکراتیک و ضد استعماری در کشورهای مستعمره خواهیم بود که خود نتیجهٔ تغییر روابط بین قدرتهای امپریالیستی (ظهور قدرتهای جدید و نزول قدرتهای قدیمی) و در نتیجه گسترش روابط سرمایهداری است. چروتتو در سالهای بعد با طرح مفهوم امپریالیسم واحد
برخلاف گفتار رایج در مورد جنگ سرد و توصیف جهان به عنوان صحنهٔ رقابت دو بلوک سرمایهداری و سوسیالیستی یا سه جهان بر ماهیت سرمایهداری کشورهای به اصطلاح سوسیالیستی (شوروی، چین، کوبا، کره و …) و ماهیت امپریالیستی اتحاد جماهیر شوروی تأکید کرده و با تاکید بر نظریهٔ امپریالیسم لنین آن را منطبق بر واقعیت تجربی میداند. همچنین چروتتو جنگ سرد را توافق
دو قدرت امپریالیستی شوروی و آمریکا برای مقابله با اتحاد قدرتهای رقیب اروپایی به خصوص آلمان میداند. دههها بعد، با فروپاشی شوروی، اتحاد مجدد آلمان، ظهور قدرتهای امپریالیستی نوظهور، به خصوص چین، این دورهٔ طولانی ضد انقلابی به اتمام رسیده است و در سال ۲۰۰۴ از مرحلهٔ استراتژیکی جدید
سخن به میان میآید. متن زیر ترجمهٔ پیشگفتار بر چاپ هفتم کتاب مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی
است که در دسامبر ۲۰۲۱ چاپ شده است. (مترجم)
* * *
جنگ انتخابی
که ایالات متّحده در سال ۲۰۰۳ در عراق به راه انداخت، اقدامی قطعی بود که مرحلهٔ استراتژیک جدیدی
را آغاز کرد. این جنگ حاصل تصمیم واشنگتن برای به تأخیر انداختن زمان ظهور امپریالیستی پکن بود و به دنبال ورود چین به سازمان تجارت جهانی (WTO)، و گامهای قاطع اتحادیهٔ اروپا برای ایجاد واحد پولی یورو و قدرت پولی فدرال روی داد.۱
در مقدمهٔ چاپ ششم مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی
استدلال کردیم که آن وضعیت منازعه، در مقایسه با پنجاه سال پیش از خود، که در تزهای ۱۹۵۷
در پیشبینی یک چرخهٔ طولانی توسعهٔ سرمایهداری تصریح شده بود، یک امر بیسابقهٔ استراتژیک
۲ است:
تضادهای قدرتهای امپریالیستی در حال حاضر برای یافتن راهحل مبارزه در بازارهای جهانی ادامه دارد، اما ظهور امپریالیستی چین تغییری کیفی است که از نظر مفهومی نقطهٔ پایانی بر چرخهٔ استراتژیک
تزهای ۱۹۵۷است.
این واقعیت که آن فرآیند هنوز در سطح عملی تکمیل نشده و مستلزم زمان یک نسل
برای تکمیل بود، مستلزم دقت علمی
و توجه سیاسی
در ارزیابی پیشرفت منازعه با ظهور حادتر تضادهای آن و وظایف ناشی از آن برای حزب انقلابی بود. اگر برهم خوردن نظم بین قدرتهای امپریالیستی قریبالوقوع نبود، در عوض ادامهٔ چرخهٔ لیبرالیسم امپریالیستی نیز دیگر قابل تصور نبود:۳
در یک ارزیابی کمی بسیار کلّی، ظهور اروپا و ژاپن در مقابل ایالات متحدهٔ آمریکا در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ همان نسبت ظهور چین امروزی را در مقایسه با اروپا و ایالات متّحده روی-هم-رفته داشت. تفاوت اساسی این است که در آن زمان توسعهٔ امپریالیستی در پسزمینهٔ
دو سومجمعیت جهان در بخشهای عقبماندهٔ آسیا روی داد، امروز این فضا به تقریباً یک سوم کاهش یافته است.
بحرانهای جزئیکه از این ترکیب تداوم و تغییر در چارچوب استراتژیکتزهای ۱۹۵۷به وجود خواهد آمد، منعکس کنندهٔ این خصلت بیسابقهٔ اختلاف خواهد بود. اندازهٔ قارهای بازیگران دولتی جدید، و جهانی که دیگر برای گسترش بیشتر نامحدود نیست، حل مجدد این بحرانها را درشبکهٔ جهانی منافع امپریالیست، که امروز کارتل لیبرالیسم امپریالیستی است، بسیار دشوارتر میکند.
تحت آن شرایط جدید، اندازهٔ جمعیتی و قدرت دولت
به چین و در وهلهٔ دوم دیگر قدرتهای نوظهور مانند هند، قدرتی رو به رشد برای محدود کردن دسترسی به بازار داخلی خود و تقاضای تقسیم مجدد بازار جهانی میدهد
.
دو نتیجهگیری در سطح نظری و سیاسی برای وظایف حزب در ریشه دواندن در اروپا از شرایط جدید منازعه ناشی میشود. نخست، برای حزب انقلابی، مسائل دولت و استراتژی، یعنی دینامیک امپریالیستی که در توسعهٔ نابرابر منجر به بر هم خوردن تعادل میشود
، باید در سطح جدید منازعه، که دقیقاً تعادل و بر هم خوردن نظم بین قدرتهای قارهای است
طرح شود. دوم، ویژگی مبارزات طبقاتی و تغییرات اجتماعی
در اروپا، بیش از پیش، به روابط قارهای
وابسته میشود: مخالفت با ایدئولوژیهای اروپاییگرایی امپریالیستی برای استقرار حزب-علم، سازمان متمرکز بر استراتژی در کلانشهرهای اروپا
تبدیل به وظیفهٔ عملی جدید در دستور کار
شد. در مورد چشمانداز پرولتاریای جهانی، توسعهٔ امپریالیستی در چین و سایر مناطق شاهد جذب نیروی کار از ذخیرهٔ وسیع دهقانی
خواهد بود، و این امر روابط جهانی قدرت بین طبقات
را عمیقاً [به نفع پرولتاریا] تغییر خواهد داد. در عین حال، در بازتاب نظم جهانی در میان قدرتها، این امر به طور فزایندهای تحت تأثیر فشار چین بر تعادل جهانی
قرار خواهد گرفت.
وضعیت در پاییز ۲۰۰۴ چنان بود. بعد بیش از پانزده سال از آن زمان به راحتی میتوان فهمید که آن نظام تحلیلی تا چه حد، با تشدید بحران نظم در روابط بینالملل، کاملاً تأیید میشود. دو بحران جهانی، آنچه ما آن را بحران روابط جهانی در سالهای ۲۰۰۷-۲۰۰۸ نامیدیم و بحران همهگیری قرن در سال ۲۰۲۰، به کل روند شتابی شگرف بخشیده است. در واقع، ورود چین به مناقشه به آن رسمیت بخشیده است، و طرحهای پکن برای یک نیروی نظامی در سطح جهانی جرقهٔ مسابقهٔ تسلیح مجدد را برانگیخته است. مواجههٔ واقعی با امپریالیسم چین و همچنین فرار از انبر بین واشنگتن و پکن، مشکل استراتژیک امپریالیسم اروپایی است. در تمام کلانشهرهای امپریالیسم، در کنار تسلیح مجدد، برنامههای عظیم مداخلهٔ دولت گام دوم را در مرحلهٔ استراتژیک جدید رقم میزند که خبر از پانزده سال آیندهای حتیٰ طوفانیتر میدهد.
در سال ۲۰۰۴ ما استدلال کردیم که ویژگیهای جدید مناقشه مستلزم توجه ویژه به فصل سوم مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی
، یعنی فصل مرتبط با استراتژی است. در حزب-علم، در حزب-استراتژی، راهحل مقابله با شرایط بیسابقهٔ برخورد جهانی، مبارزه با ایدئولوژیهای مسمومی است که تودهها با آنها بسیج و متعصب خواهند شد: لیبرالدموکراسی غرب در برابر اقتدارگرایی چین، اروپای محافظتکننده در برابر تهدید تکنولوژیکی پکن، حتیٰ یک سوسیالامپریالیسم طرفدار محیطزیست در برابر غولهای آسیایی که در حال تخریب محیطزیست هستند.
تجربهٔ بحران همهگیری قرن، اما تأیید دیگری بر نظریهٔ لنینیستی حزب، یعنی حزب-طرح است. در کتاب سیاست آنها و ما
نتیجهگیری از آن نبرد طرح شده است: در دست گرفتن واقعی حلقهٔ متصلکنندهٔ سازمان راهحلی ثابت شده برای رویارویی با یک بحران ناگهانی و غیرقابل پیشبینی است؛ در واقع، آن بحران مبارزان را آموزش داده
و آبدیده
کرده است و به آنها اجازه میدهد تا انرژیهای غیرمنتظرهای را که در طبقهٔ ما ظاهر شدهاند را جمعآوری و هدایت کنند. نسلهای جدید، با وجود آن تجربهٔ حیاتی که پشت سر آنهاست، قادر خواهند بود با دورانی که به طور فزایندهای حادثهخیز است مواجه شوند. مبارزات طبقاتی و حزب انقلابی
، در نبردهای جدیدی که در حال شکلگیری هستند، به عنوان متنی حیاتی تأیید میشود.
۱ جمهوری خلق چین در تاریخ ۱۵ نوامبر ۱۹۹۹ به سازمان تجارت جهانی وارد شد و واحد پولی مشترک اروپا (یورو) در عمل از اول ژانویهٔ ۲۰۰۲ شروع به کار کرد. تجاوز ایالات متحدهٔ امریکا به عراق در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ آغاز شد. (مترجم)
2 inedito strategico
۳ توجه شود که سرمایهداری همواره بین چرخههای لیبرالیسم (عدم مداخلهٔ دولت در اقتصاد) و مداخلهگرایی در حال نوسان است و با توجه به وضعیت نیروهای امپریالیستی در سطح جهانی و وضعیت نیروهای طبقاتی در داخل شاهد ترکیب مقادیر مختلفی از این دو چرخه هستیم. این تذکر را از این جهت لازم میدانیم که نقد نئولیبرالیسم
میتواند به بیراههٔ توجیه مداخلهٔ دولتها در اقتصاد، اقتصاد کینزی و دولت رفاه — که با پیشرفت تصادم قدرتهای امپریالیستی و لزوم اجماع داخلی برای آمادگیِ جنگ هرچه بیشتر شاهد آن خواهیم بود — بیانجامد. (مترجم)
کلمات کلیدی: برهم خوردن نظم، چرخهٔ لیبرالیسم امپریالیستی، بحران نظم، بحران روابط جهانی، بحران همهگیری قرن، گام دوم را در مرحلهٔ استراتژیک جدید، حزب-علم، حزب-استراتژی، اروپای محافظتکننده، سوسیالامپریالیسم طرفدار محیطزیست، بحران همهگیری قرن، حزب-طرح