در طى پانزده بیست سال اخیر و به خصوص پس از جنگ بین اسپانیا و آمریکا () و جنگ بین انگلستان و بوئرها (–)، مطبوعات اقتصادى و همچنین مطبوعات سیاسى اروپا و آمریکا براى توصیف عصرى که ما در آن به سر میبریم بیش از پیش بر روى مفهوم «امپریالیسم» مکث میکنند. در سال کتابى به نام امپریالیسم اثر ج. آ. هوبسون، اقتصاددان انگلیسى در لندن و نیویورک منتشر شد. نویسندهٔ این کتاب که پیرو نظریهٔ سوسیال رفورمیسم بورژوایى و پاسیفیسم یعنى پیرو نظریهاى است که در ماهیت امر با خط مشى کنونى کارل کائوتسکى مارکسیست سابق همانند است، خصوصیات اساسى اقتصادى و سیاسى امپریالیسم را به طرزى بس نیکو و به تفصیل توصیف نموده است. در سال کتاب دیگرى به قلم رودلف هیلفِردینگ مارکسیست اتریشى تحت عنوان سرمایهٔ مالى (ترجمهٔ روسى این کتاب در سال در مسکو منتشر شد) در وین از چاپ خارج گردید. با وجود اشتباه این نویسنده در موضوع تئورى پول و با وجود تمایلى که وى تا حدودى در مورد آشتى دادن مارکسیسم با اپورتونیسم نشان میدهد، باز این کتاب حاوى تجزیه و تحلیل بینهایت پُر ارزشى دربارهٔ «فاز نوین تکامل سرمایهدارى» است — عبارت اخیر عنوان فرعى کتاب هیلفِردینگ است. در حقیقت امر از آنچه در سالهاى اخیر درباره امپریالیسم گفته شده — به خصوص از آنچه که به صورت تعداد کثیرى مقالات در مجلات و روزنامهها درباره این موضوع منتشر گردیده و نیز مثلاً در قطعنامههاى کنگرههاى کِمنیتس و بازل منعقده در پاییز سال ذکر شده — مشکل بتوان مطلبى یافت که از حدود آن ایدههایى که در آثار دو نویسندهٔ نامبرده تشریح یا به عبارت صحیحتر، نتیجهگیرى شده — خارج باشد...
در سطور آینده خواهیم کوشید به اختصار و حتىالمقدور با زبانى عامهفهمتر بستگى و ارتباط متقابل خصوصیات اقتصادى اساسى امپریالیسم را تشریح نماییم.
ما نمیتوانیم روى جنبهٔ غیر اقتصادى مسأله هر اندازه هم که شایان ذکر باشد، مکث کنیم. استناد به مطبوعات و نیز تبصرههاى دیگرى را ممکن است مورد توجه همهٔ خوانندگان نباشد به آخر این رساله منتقل مینماییم.*
* در این نوشته تمام تبصرهها در زیرنویسها آمدهاند.